دیکشنری
داستان آبیدیک
ضبط کردن
english
1
general
::
record, confiscate
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ضایعه
ضایعه مغزی
ضبات
ضباط
ضبط
ضبط اموال
ضبط به وسیله دولت یا ازجانب مقامات مجاز دولتی
ضبط داده ها
ضبط شده
ضبط صدا
ضبط صوت
ضبط غیر قانونی
ضبط مال التجاره
ضبط مال بلاوارث ازجانب دولت)
ضبط نفس
ضبط کردن
ضبط کردن ضبط
ضبط کننده
ضبطی
ضجه
ضجور
ضحک
ضخامت
ضخامت بدنه
ضخامت برش
ضخامت بیشینه شانه
ضخامت پوست
ضخامت در
ضخامت درز
ضخامت دیواره
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید